شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
پیوند بهار دلهامونپیوند بهار دلهامون، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فرشته تابستونی من

دارم قل میخورم .......بکشین کنار .......

بهار نارنجم : میدونی چرا به این اسم میخونمت چون عطر و بوی بهار نارنج عالیه و ماندنی و تو هستی ماندنی ترین ثروت زندگیم.                           از احوالات این روزهای شایلین خانم تو نیمه شش ماهگی باید بگم این روزها حسابی شیطون شده و وقت آزادی واسه مامانی نمیذاره تا وبشو آپ کنه .فعلا اندر خم غلت زدنه وقتی میذاریش زمین بالفور برمیگرده به روی شکم البته بگم ها یه موقع هایی دستمون زیر شکم گیر میکنه و باید جیغ بزنیم تا یکی بیاد کمک بعد اینکه جامون درست شد شروع به دید زدن به اطراف میکنیم تا ببنیم چیزی واسه خو...
30 بهمن 1392

شایلین سفید برفی خانم دکترش

تو این پست می خوام یه خاطره مربوط به عسلم که تازه یادم افتاده رو بذارم : بعد از زایمانم تو ده روزگی شایلین دکترم خانم شمیری بهم گفته بودن که واسه برداشتن بخیه و چکاب وضعیت عمومی خودم بهشون مراجعه کنم .بعد برداشتن بخیه خانم دکتر از وضعیت نی نیم و اینکه اسمشو چی گذاشتیم پرسید ؟ منم ضمن تشکر از زحماتش تو این نه ماه و عمل سزارین گفتم خدا رو شکر خوبه و اسمشو گذاشتیم شایلین ، خانم دکتر یه لبخندی زد و گفت چه اسم قشنگی تا حالا نشنیده بودم معنیش چیه ؟ گفتم شایلین یه اسم ترکی به معنی جواهر بی همتا ، خانم دکتر با خنده بهم گفت باید اسمشو میذاشتین سفید برفی چون موقع دنیا اومدن از بس سفید و تمیز بود تو اتاق عمل همش حرف این بچه بود&nbs...
30 بهمن 1392

ولنتاین مبارک عشقهای زندگیم

  عشقهای زندگیم : بابا نادر و شایلین جونم              دوست دارم تو را نظاره کنم زیر پایت را پر از ستاره کنم اگر بپرسند عزیزت کیست منم با افتخار تو را اشاره کنم                                                                   &n...
26 بهمن 1392

اولین فرنی خوردن عسلم

عزیز مامان از جمعه ١٨ بهمن مصادف با اولین روز شش ماهگیش فرنی خوردنشو شروع کرد.دکترش قبلا گفته بود میتونید از اواخر پنج ماهگیش کم کم شروع کنید اما من صبر کردم تا ٥ ماهگیش  تموم بشه بعدانا مشکلی واسه دخترم پیش نیاد مثل حساسیت غذایی ، اسهال و استفراغ یا بدغذایی.... واسه اولین غذا خوردنش منو بابایی خیلی هیجان داشتیم ،باچه ذوقی ظهر پاشدم فرنی درست کردم ( البته واسه اولین فرنی با چند نفر از دوستام که خودشون بچه داشتن مشورت کردم که کیفیت فرنی چه جوری باشه تا بچه خوشش بیاد ) بعد ریختم تو پیاله مخصوص خودش تا خنک بشه ، بعد خنک شدن کوچولو کوچولو  فرنی گذاشتم تو دهنش . اولش تا مزه فرنی اومد تو دهنش دهنشو کج و کوله کرد ...
23 بهمن 1392

اولین سیاحت دخترم ....

امروز جمعه 27 دی وقتی از خواب پا شدم دیدم هوا خیلی عالیه یه جورایی بهاریه .یک دفعه به سرم زد بریم هواخوری بعد یه مدت هوای سرد و بارونی حیف همچین هوایی رو از دست بدیم، واسه همین به همسرم پیشنهاد دادم بریم پارک شایلینم از همچین هوایی استفاده کنه و هم پارک رو ببینه . از وقتی خوشگلم دنیا اومده این واسه اولین بار بود که داشت میرفت گردش.خلاصه حوالی ظهر آماده شدیم رفتیم پارک خانواده ، خیلی شلوغ بود همه از این فرصت هوای بهاری استفاده کرده واسه ناهار اومده بودن.کالسکه شایلین رو با خودمون برده بودیم  ، خوشگلمو  سوار کالسکه اش کردیم  داخل پارک  گردوندیم. نازگلم با تعجب و کنجکاوی به اطرافش نگاه میکرد ، به ...
21 بهمن 1392

مهتاب لالا.......

لالایی ماه و مهتابه لالایی مونس خوابه لالایی قصه ی گل هاس پر از آفتاب پر از آبه                                          لالایی رسم و آیینه لالایی شعر شیرینه                                               ...
21 بهمن 1392

اولین روروئک سواری شایلین جان

در اولین روز از شش ماهگیت ( 18 بهمن 92 ) شایلینم تونستی مستقلا بشینی تو روروئکت.وقتی نشستی همش با تعجب به این ور و اونورش نگاه میکردی ، دکمه موزیکشو که زدم یه لحظه جاخوردی و به آهنگ و چراغش نگاه میکردی . وقتی با روروئک از این سر تا اون سر خونه رو رفتیم خیلی خوشت اومده بود و مدام پاهاتو بهم میزدی ، و طبق عادت خودتو کشیدی جلوی میز روروئک و شروع کردی به خوردن دکمه و اسباب بازی های روش،هرچه قدر سعی میکنم تو رو از این کار منع کنم و حواستو بدی به چیزهای دیگه اش موفق نمیشم . آخه خوشمل من چرا همش فکر میکنی همه اشیای دورو برت واسه خوردن و بردن به دهنته  همه چیز که تمیز نیست ممکنه مریض بشی اونوقت مامانی غصه م...
20 بهمن 1392

خانم خوشگله 4 ماهه شدی

عزیزم امروز        ماهگیتو تموم کردی ماشاالله بزرگ شدی خانمی واسه خودت شدی هرروز که میگذره بیشتر وابسته ات میشم  وقتی میخندی دنیایی از  امید به روم باز میشه و مسئولیت هام سنگین تر.از خدا توفیق تربیت صحیح تو رو می خوام اینم یه کیک تولد از نوع کیتی برای دختر قشنگم  انشالله کیک صد سالگی تو ببری               اینا هم یه گروه شیپور زن واسه  تولد دخملی .عاشقتم شایلینم                       &...
16 بهمن 1392

بهار عمرم 5 ماهگیت مبارک

   ﺟﺸﻦ ﻣﯿﻼﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ                ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ                                               ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ                              &nb...
16 بهمن 1392

اولین مسافرت دخمل گلی

دختر گلم ، نفس مامان روز شنبه ١٢ بهمن ماه برای راهی کردن انا جون رفتیم اهواز .از قبل کیف وسایلتو اماده کرده بودم از لباس و پوشک گرفته تا عروسکات واسه سرگرمیت که خیلی به دردم خوردن . وقتی سوار شدیم خانم خوشگله رو گذاشتیم تو کریرش تا راحت باشه یه مقدار خوابید بعد که بیدار شد شروع کرد به اواز خوانی و بعدش نق ونوق هرچه قدر من و آناجونش سعی کردیم آرومش کنیم و توجه اش رو به بیرون جلب کنیم نشد که نشد نتیجه اش شد جیغ و گریه ،وای چشمتون روز بد نبینه فکر کنین وسط جاده با یه نوزاد در حال جیغ و داد چی میشه کرد خلاصه با هزار ترفند خانم کوچولو رو آروم کردیم . وقتی رسیدیم فرودگاه اول بهش شیر دادم و پوشکشو عوض کردم بعد...
15 بهمن 1392